این موضوع هنوز هم یک معما است

اکنون بیش از چهارده ماه از زمانی‌که گروه طالبان حکومتِ به نام منتخب اشرف غنی را سرنگون کردند و برای دومین بار بر کابل تسلط یافتند می‌گذرد. جنبه‌ی مهم این پیروزی این است که آمریکایی‌ها کابل را ترک کردند و از پناه بردن در پشت «توافقنامه مبهم دوحه» تنفر داشتند، تمامی وسایط و خودروهای جنگی به ارزش میلیاردها دالر را در میدان‌هوایی بگرامِ افغانستان به جایش گذاشتند و رفتند. تاکنون مفسران و تحلیل‌گران نتوانسته‌اند بفهمند که چرا آمریکایی‌ها یک شبه و به صورت ناگهانی از کابل عقب‌نشینی کردند و کابل را به دام یک سقوط ناگهانی رها کردند و بسیار به آسانی رفتند. بدین‌ترتیب؛ آمریکایی‌ها با این کارش همان اندرز اصل قدیمی را ثابت کردند که می‌گویند «افغانستان قبرستان امپراتوری‌ها است». قبل از عقب‌نشینی شرم‌آور و مفتضحانۀ نیروهای آمریکایی و ناتو، شوروی متجاوز نیز در سال ۱۹۷۹ میلادی همین‌گونه دچار تحقیر و شکست شده بود.

افغانستان هم‌جوار و همسایه ایران است. این دو کشور مرزهای مشترک طولانی دارند. این دو ملت از دیر زمان‌های بسیار قدیم با پیوندهای تاریخی، فرهنگی، مذهبی و اقتصادی باهم پیوند عمیقی خورده‌اند. هیچ رویدادهای گاه‌وبه‌‍گاه و اتفاقی نمی‌تواند این دو ملت را برای همیشه از هم جدا کند. حتی ناهن‌جاری‌ها، محرک‌ها و موانع سیاسی موقت، روابط هزاران ساله‌ی بین این دو ملت‌ را نمی‌تواند تضعیف کند. پس از ظهور و روی کارآمدن رژیم طالبان در ۱۵ آگست ۲۰۲۱ میلادی در کابل، سؤال مهم برای رژیم جدید در کابل به رسمیت شناختن آن توسط اخوان جهانی بود تا آن‌ها بتواند بخشی از جامعه‌جهانی و بین‌المللی باشند و از حمایت سازمان‌های مختلفی مالی برای بازسازی و رشد اقتصادی یک کشور جنگ‌زده هم‌چون افغانستان بهره‌مند شوند. اما به جز از دولت پاکستان و قطر، هیچ کشور دیگری در جهان رژیم گروه طالبان در کابل را از نظر سیاسی و دیپلماتیک به رسمیت نشناخته است.

پاکستان فوراً طالبان را به رسمیت شناخت زیرا طالبان خلق‌شده و دست‌نشانده‌ی پاکستان است. با به رسمیت شناختن پاکستان، آمریکایی‌ها ابتدا با طالبان بسیار به نرمی دست و پا زدند، و وارد معامله شدند. اما روابط ایالات متحده آمریکا نتوانست حافظ این معامله با طالبان باشد. به یک دلیلی‌که این روابط هرگز به نفع گروه طالبان نبود و آن هم سوء استفادۀ طالبان از نقض حقوق بشری و به ویژه نقض آزدی زنان و محرومیت زنان افغانستان از جامعه افغانستان بود. پس از این‌که گروه طالبان در ۱۵ آگست ۲۰۲۱ میلادی کنترل و امورات اداره‌ی کابل را دوباره به دست گرفتند از سوی قدرت‌های جهانی انتظار می‌رفت که طالبان بایستی اصلاحات و تسهیل قوانین شریعت خود را نسبت به جامعه و مردم افغانستان اعلام کنند. زیرا این اصلاحات و تسهیل به نفع گروه طالبان می‌بود و در میان کشورهایی‌که قانون مدنی، حقوق بشری و سیاسی را رعایت می‌کنند در نظر گرفته می‌شد.

سخنگویان و حتی مقامات ارشد گروه طالبان به طور اتفاقی متعهد شدند و اجازه دادند که حقوق مدنی، بشری و سیاسی به صورت عادی در افغانستان حاکم باشد. اما چنین تعهداتی هرگز محقق نشد و این تعهدات یک تظاهر و خاک زدن بیش به چشم مردم نبود. دنیا به صورت آزادانه آجندا و دستور کار رژیم کابل را ترسیم کرد که در آن شرایطی مانند حکومت فراگیر، آزادی تحصیل برای زنان، عدم استفاده از خاک افغانستان علیه کشورهای ثالث، رفتارهای مناسب و عادلانه با مردم از هر طبقه و گروهی‌که باشند، آزادی مذهبی و غیره شرایطی مشروط و مقرر این آجندا بود. طالبان خشم شدیدی نسبت به این الحاقیه نشان ندادند، هر چند آن‌ها حتی در هیچ زمانی تعهد مندرس و تکراری هم ندادند. دلیلش این بود که طالبان به دنبال زمان و فرصت بودند. طالبان و افغانستان با بحران اقتصادی مواجه بوده است و کمبود مواد غذایی حاد هم‌چنان در افغانستان بیداد می‌کند. با این‌وجود؛ طالبان درخواست‌ کمک از سازمان‌های بشردوستانه را صادر کرد، برخی از کشورها و سازمان‌های کمک‌رسان به این درخواست طالبان پاسخ مثبت دادند و کمک‌های زیادی به افغانستان سرازیر شد.

در زمان مقتضی و به مرور زمان مشخص شد که طالبان هیچ علاقه‌ای به ایجاد اصلاحات و یا دادن هرگونه امتیاز در اجرای قوانین شریعتش که ناقض حقوق بشر و سایر حقوق در نظم اجتماعی معاصر در دولت‌های دارای اعتبار معقول است نداشتند. در ابتدا فرض بر این بود که ایران نه تنها طالبان را به رسمیت خواهد شناخت، بلکه حمایت خود را از رژیم طالبان نیز اعلام خواهد کرد. بالاخره؛ خروج آمریکایی‌ها از افغانستان با استقبال بسیار گرم از سوی تهران مواجه شد. به اصطلاح ایرانی‌ها؛ ناپدید شدن «شیطان بزرگ» و خروج نیروهای آمریکایی از کشوری در همسایگی ایران یک دستاورد سیاسی بود و تمامی این افتخارات به طالبان تعلق دارد که به طور معجزه‌آسا قدرتمندترین کشور جهان را مجبور به ترک و عقب‌نشینی از مرزهای ایران کردند.

ثانیاً؛ هم ایران و هم طالبان از هواداران یک نظام دینی و مذهبی در کشور متبوع خود هستند. بدیهی است‌که این موضوع بایستی نیروی تقویت‌کنندۀ رفاقت میان این دو کشور می‌بود. اما انتظار می‌رفت که این دو کشور در بازسازی افغانستان به عنوان یک «امارت اسلامی قوی» در جنوب آسیا باهم هم‌کاری کنند. با این‌حال؛ زمانی‌که این دو کشور با واقعیت‌های تلخی مواجه شدند، این ملاحظات بی‌اهمیت و کم رنگ شد. اولاً؛ این‌که گروه طالبان بیش‌تر و غالباً از تفکرات مکتب «سُنی حنفی دیوبندی» هستند. طالبان اوغان پشتون با هزاره‌های شیعه در ولایت‌های مزارشریف و هرات با تبعیض‌های زیادی رفتار کرده است، به طوری‌که هزاره‌های هراتی چندین‌بار مجبور شدند به خاطر فرار از آزار و اذیت، جنایات و قتل‌عام توسط متعصبان سنی مذهب به طرف ایران مهاجرت کنند. بازیگران و حامیان مخرب پاکستانی نیز قبل و بعد از حکومت دور دوم طالبان در افغانستان همواره علیه منافع جامعه‌ هزاره‌های شیعه فعالیت کرده‌اند.

اگرچه ایران از مرحوم احمد شاه مسعود معروف به «شیر دره پنجشیر» به دلیلی اینکه او خودش را «از نظر اعتقادی نزدیک به شیعه‌ها معرفی می‌کرد» و علیه اتحاد جماهیر شوروی ملحد جهاد می‌کرد حمایت کرد. اما اکنون تهران نسبت به پسرش به نام احمد مسعود که به عنوان رهبر «جبهه مقاومت» مستقر در دره پنجشیر افغانستان جای پدر مرحومش را گرفته است، هیچ‌گونه استقبال و تمایلی در حمایت از وی نشان نداده است. دلیلش هم این است که احمد مسعود در انگلیس تحصیل کرده و با آمریکایی‌ها نیز روابط خوبی دارد. این موضوع به نگرش ایرانی‌ها نمی‌خورد و آن‌ها نسبت به سیاست و خطوط فکری احمد مسعود تردید دارند.

بنابراین؛ تهران در مورد اینکه آیا رژیم طالبان را به رسمیت بشناسد یا نه، بلاتکلیف مانده است. ایالات متحده آمریکا تحریم‌هایی زیادی را علیه تهران وضع کرده است، به این استدلال که ایران عامل وحشت و دهشت در کشورهای خاورمیانه است، حقوق بشر را نقض کرده و مخالفانش را سرکوب می‌کند. اخیراً جنبش ضد حجاب اجباری زنان ایرانی، با فشارهای وحشیانه و بی‌رحمانۀ توسط رژیم آخوندی مواجه شده است. در همین‌حال؛ نزدیک به ۴۰۰ نفر جان‌های خود را از دست داده و هزاران نفر دیگر مجروح شده است. با این‌وجود؛ تمام جهان رژیم آخوندی تهران را به خاطر جنایت‌هایش محکوم کرده است. با استفاده از زور و خشونت علیه معترضان غیرمسلح که خواستار برخی حقوق خود هستند، شانس یافتن راه‌حل در مورد موضوع هسته‌ای ایران با جامعه اروپایی را نیز از بین برده است. با این وضعیت؛ من فکر می‌کنم که میان‌جیگری اتحادیه اروپا به حالت تعلیق در خواهد آمد و ایران نیز تحت تحریم‌های شدید و طولانی مدتی قرار خواهد گرفت.

در اول جنبش ضد حجاب اجباری در ایران به رهبری اتحادیه‌های زنان، روی زنان افغانستان نیز تأثیر کرده بود. برخی از نهادها و اتحادیه‌های زنانه در افغانستان با تقلید از نمونه اولیه حجاب در ایران، علیه حجاب اجباری در افغانستان نیز تظاهرات کردند. اما مقامات گروه طالبان تظاهرات‌های کوچک زنان در افغانستان را بدون استفاده از قوه قهریه و خشونت دفع کردند و در عین‌حال این اعتراضات را با «روحیه‌کُشی زنان» سرکوب کردند. بنابراین؛ برای ایران یک مانع دیگری نیز در بررسی به رسمیت شناختن امارت اسلامی افغانستان وجود دارد و آن هم روابط طالبان با دولت قطر است.

همان دوحه پایتخت قطر بود که گروه طالبان برای اولین بار دفتر سیاسی خود را در آن‌جا باز کردند و از آن به عنوان بستری برای انجام مذاکرات با آمریکایی‌ها استفاده می‌کردند. دولت قطر نقش مهمی در دستیابی و بازی به توافق‌نامه دوحه داشته است. از این‌رو؛ تهران نسبت به روابط مثلثی و سه‌گانۀ گروه طالبان با قطر و آمریکایی‌ها بدبین است. با این وضعیتی نامطمئن و تردید گونه؛ تقریباً غیرممکن است که ایران رژیم طالبان را به رسمیت بشناسد. طالبان تاکنون در اجرای قوانین وحشیانه و غیرانسانی خود علیه زنان افغانستان هیچ‌گونه اغماض و نرمی نشان نداده است. با این‌وجود؛ ایران نمی‌خواهد در کنار طالبان به ‌عنوان عامل جنایت‌های غیرانسانی طالبان علیه مردم افغانستان قرار بگیرد.

با این‌حال هم؛ برخی از ناظران احتمال شانس ایجاد روابط بین دو رژیم دینی و مذهبی ایران و کابل را نادیده نمی‌گیرند. عمرصدر، استادیار علوم سیاسی دانشگاه آمریکایی افغانستان در این مورد چنین می‌گوید «اگرچه رژیم اسلام‌گرای ایران از یک [مدل شیعی مستقل] است و اما گروه طالبان از یک [جنبش سنی‌مذهب دیوبندی] است که توسط فرقه‌های مختلف اسلام‌گرا هدایت می‌شود. ولی این دو از بُعد دیگری نیز باهم متحد هستند، زیرا هم بنیادگرا هستند و هم از نظر جهت‌گیری دینی و مذهبی و نحوۀ مخالفت با غرب و به ویژه با آمریکا باهم متشابه هستند».

آقای تابیش فروغ، نویسنده افغانستانی و عضو سابق بنیاد دموکراسی در (بنیاد ملی دموکراسی) تحت حمایت کنگره آمریکا در واشنگتن دی‌سی گفت «احتمال به رسمیت شناختن رژیم طالبان در کابل توسط تهران یک چیزی عینی و واقعی است. یک نمونه واضح که سفارت ایران در کابل هنوز هم فعال است. قطری‌ها میان طالبان و تهران میان‌جیگری می‌کنند، متأسفانه باید بگویم که این میان‌جیگری‌ها اخیراً به موفقیت‌ها و واقعیت‌های زیادی نزدیک شده است».

در نتیجه؛ در حال حاضر این یک چیزی کم‌تر از خیال پردازی نیست. تهران با تحریم‌های اقتصادی اعمال شده توسط آمریکا دست و پنجه نرم می‌کند که این موضوع پیامدهایی منفی در روابط ایران با کشورهای اروپایی نیز دارد. اما در چنین سناریویی‌های سیاسی، تهران ممکن است به رسمیت شناختن طالبان را عملی و امکان‌پذیر نداند و در نهایت خودش را در دامان کشورهایی که به دلیل نقض حقوق بشری ایران را مورد محکومیت قرار می‌دهند، سوق دهد. ایران به خاطر غلبه بر جنبش ضد حجاب اجباری از طریق روش‌شناسی گفت‌وگو و دستگاه‌های محافظ چهره کار خواهد گرفت.

نویسنده: دکتر کاشی‌نث پاندیتا

مترجم: اسدالله جعفری (پژمان)

مجله‌دفاعی هند: ۳، نوامبر؛ ۲۰۲۲

 

 

دکتر کاشی‌نث پاندیتا؛ متولد ۱۹۲۹ میلادی، نویسنده، پژوهش‌گر و مترجم هندی کشمیری در مطالعات فارسی و آسیای مرکزی است. آقای پاندیتا در دانشگاه پنجاب و دانشگاه تهران تحصیل و فعالت کرده است. او هم‌چنین استاد و مدیر پیشین مرکز مطالعات آسیای مرکزی در دانشگاه کشمیر نیز بوده است. وی در سال‌های ۱۹۷۸ و ۱۹۸۸ میلادی بورسیه افتخاری عضویت سازمان (UGC) در مطالعات آسیای مرکزی را دریافت کرد. دکتر کاشی در سال‌های ۱۹۸۵ و ۱۹۸۷ میلادی به دلیل موفقیت‌های علمی‌ خود توسط رئیس‌جمهور و معاون رئیس‌جمهور هند برنده جایزه شد. در همین‌حال؛ دکتر کاشی پاندیتا در سال ۲۰۱۷ میلادی موفق به دریافت جایزۀ «پادما شیری» که معروف‌ترین جایزه ادبیات ملی هند است شد.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)