تأملاتی هفتگانه بر دوران مدرن و پسامدرن: برآمدن و سلطه حوزه اجتماعی و امکانِ کارِ سیاسی
(قسمت سوّم: اوجگیری حوزه اجتماعی و سلطه بر دیگر حوزهها)
برآمدن حوزه اجتماعی در عصر مدرن و در انحصار گرفتن دیگر حوزهها
نیلوفر شیدمهر
از نظر آرنت، در دوران مدرن، حوزه اجتماعی زمانی قدرت گرفت که تنظیم امور خانه و خانواده و مایملک خصوصی به دغدغهای عمومی تبدیل شد. « جامعه، در ابتدای ورود به حوزه عمومی، در قالبِ موسسهای متشکل از سرمایهدارانی در لباسِ مبدلِ مالکان ظاهر شد که مطالبهشان به جای عضویت در حوزه عمومی و فعالیت سیاسی به حکمِ ثروت یا سرمایهای که آنها را واجد شرایطِ این عضویت میکرد این بود که میخواستند دولت از سرمایهشان در مقابل دستبرد حوزه عمومی محافظت کند.» (ص ۶۸).
سرمایه در واقع ثروتی است که اگر برای انباشت، افزایش و گردش خود به کار نیافتد صرف شده و از دست میرود. در منطق مدرن، انسانها هیچ چیز مشترک ندارند جز منافعشان و افرادی جدا محسوب میشوند. نقش حکومت این است که منافع آنها را در مقابل یکدیگر حفظ کند. وقتی حوزه اجتماعی در دوران مدرن قدرت و اوج گرفت مرز بین حوزه عمومی و حوزه خصوصی ملغی و این دو حوزه در حوزه اجتماعی ادغام و به عنوان زیرمجموعههای آن در آمدند. این امر را میتوان در استحاله مستغلات (اموال غیرمنقول) به اموا منقول یا تبدیل دائم مایملک به سرمایه و بالعکس که به گردش و در نتیجه افزایش هرچه بیشتر سرمایه کمک میکند مشاهده کرد. این گردش را میتوان در گردش بازار واسطه این تبادل یعنی پول که با بازار خرید و فروشِ مواد خام و سهام نیز در ارتباط تنگاتنگ است به وضوح دید.
جلوه دیگر این ادغام را میتوان در زندگی روزمرهی انسانها دید که در آن محلِ کار و خلوت و محلِ مراوده با دیگران از هم جدا نیستند. بسیاری امروزه در خانه کار میکنند و در همان حال در شبکههای اجتماعی هستند. بسیاری که محلِ کار و خلوتشان جداست بخشی کار را به خانه میآورند و بسیاری زمانها در حین کار مشغول گپ و گفتگو در شبکههای اجتماعی با دیگران هستند یا از طریق ایمیل و تلفن به امور خصوصی خود میپردازند.
در دوران مدرن، در نتیجه انقلاب صنعتی که فاز اولش اختراع ماشین بخار، فاز دومش استفاده گسترده از الکتریسیته و فاز سومش اتوماسیون است، با در مرکز قرارگرفتن تولیدکنندگان و کارِ تولیدی، حوزه اجتماعی که برآمد آن دیوانسالاری مدرن است فراگستر شد و حوزه سیاسی در اغما رفت. در نتیجه تعریف انسان نیز در این عصر عوض شد.
تعریف انسان در آتن که مهد دموکراسی باستان بود تعریف ارسطویی) حیوان سیاسی بود چرا که در آن جا کارِ سیاسی که موجب صورتبندی حوزه عمومی میشد در درجهی اوّل اهمیت قرار داشت. آگورا یا میدان شهر تبلور حوزه عمومی بود، جایی که مالک-شهروندان یا ابدانِ اجتماع گردهم آمده و در مورد امور همگانی به بحث و تبادل نظر و تصمیمگیری جمعی برای اداره شهر میپرداختند. دقت کنید که آگورا مکانی از پیش تعیینشده و واقعی نیست بلکه هربار که این اجتماع و تعامل اتفاق میافتد ظهور میکند. در دوران مدرن اما تعریف انسان به حیوان ابزارساز (بنجامین فرانکلین۲) یا انسان تولید کننده (انسانی که ساخت و ساز می کند)۳ تبدیل شد.
در نتیجه تعریفِ حوزه عمومی نیزتغییر پیدا کرد. تعریفِ حوزه عمومی در دوران مدرن مکانی مشخص و بسته و از پیش تعیین شده مانند خانواده شد که نگهدارِ اعضایش (در این جا تولیدکنندهها) است. با این تعریفِ دوباره، اجتماع به خانوادهای بزرگ متشکل از تولیدکنندهها تبدیل می شود. همچنین کارِ سیاسی به جای مشارکت در امور همهگانی تبدیل به حرفهای به نام سیاستمداری و سیاستمدار به عنوان کارگرِ خانگی (معادلِ بردهی مالکانِ باستان) دوباره تعریف شد. آگورا نیز به محل تعامل تولید کنندهها یا بازار استحاله پیدا کرد. آرنت کنایهوار مینویسد: در یونان، «هدف نامتحقق مستبدان این بود که شهروندان را از فعالیت سیاسی یعنی دخالت در امور همهگانی بازدارند و به کارهای بیهوده غیرسیاسی مشغول کنند تا بتوانند آگورا را به مجموعهای از حجرهها و مغازهها در بازارهای استبدادهای شرقی تبدیل کنند» (ص ۱۶۰).
آدام اسمیت نظریهپرداز سرمایهداری وجه تمایز انسان از حیوان را در ظرفیت او برای محمولهکردن و انتقال کالا و عرضه و تبادل آن با دیگران و در خصلت معاملهگری و چانهزنی او میداند. بیجا نیست که در دوران مدرن عریضهنویسی و عرضهگری (شامل عرضهی عمل و گفتارِ کالاشده) و همچنین چانهزنی انقدر مهم و به وظایف اصلی سیاستمداران در دموکراسیهای غربی تبدیل شدهاند. دموکراسی آمریکایی امروز بهترین نماینده تبلور سیاستبازی مدرن است. به همین خاطر است که بیشتر افراد به کارِ سیاستمدارها بدگمانند و سیاست را شیادی و دروغسازی دانسته و میگویند سیاست پدر مادر ندارد یعنی مانند کالا ساخته و پرداخته و به نمایش درآمدنیست و اصل و اصالتی ندارد. سریال آمریکایی خانهی پوشالی۴ این نکته را در قالبی داستانی دراماتیک به تصویر میکشد.
با پیشرفت و تطور سرمایهداری در دوران مدرن، تولیدکنندهها یا صنعتگرانِ اولیه که محصولاتشان را در بازارها ارائه میدادند هرچه بیشتر از خود بیگانه شده تا جایی که در دوران ما به شکل ابرموسسات مالی یا تولیدی فراملّی یا کورپوریشنها یا به شکل بورسبازان بازار سهام و پول درآمدهاند. از طرف دیگر بیشمار شهروندان کرهی زمین به فروشنده و مصرفکننده تبدیل و تعریف انسان حیوان فروشنده و مصرفکننده شده است، در حالی که افعال فروختن و خریدن و مصرف کردن به هم قابل تبدیل هستند. این خرید و فروش و مصرف مدام اما انسانها و امیال و آروهایشان را هیچگاه به تمامی راضی و سیراب نمیکند. انسانها امروز در دایره بیهوده خرید-فروش-مصرف گرفتارند و از بیهودگی رنج میبرند. آنها هر چه بیشتر در این دایره سرگردانی چرخ میخورند به رنجشان افزوده میشود.
انسانِ غربی در زمان ما زمانی که حوزههای عمومی و خصوصی در حوزه اجتماعی حل شدهاند بیش از همیشه تنهاست. او در خانههای قوطی کبریتی زندگی میکند، خانواده هستهای دارد یا خانواده ندارد، بسیاری از ساعات روز را در ورزشگاهها و دیگر مکان ها با ارتباط باماشینها میگذراند، بیشتر دوستانش مجازیاند و فضای خصوصی ندارد و در شبکههای اجتماعی غوطه میخورد. به همین خاطر آمار افسردگی و اضطراب بسیار بالاست.
آرنت که تجزیه و تحلیل بالا در مورد غلبه حوزه اجتماعی بر حوزههای سیاسی و خصوصی در دوران مدرن را از او وام گرفتهام اگر زنده بود و دوران ما را می دید شاید دچار شوک میشد—دورانی که بازار هرچه بیشتر خصلت شبکهوار و مجازی پیدا کرده و حوزه اجتماعی با شکل سرطانیاش که همان شبکههای اجتماعی است ابدان اجتماع را در چنگ خویش گرفته ودارد جزئی از سلولهای هردم رشد یابنده خود میکند—سلولهایی که سازو کار رشدشان سازوکار بازار مجازی است که هیولایی بی شاخ و دم است که در هر ثانیه شکل و رنگ عوض میکند.
همانطور که گفتیم سرمایه برخلاف مایملک جا و مکان خاصی نباید داشته باشد و منقول و شناور است، بخصوص اکنون که شکل مجازی هم پیدا کرده و جهانی شده است. سرمایهداران و کمپانیها نیز فراملیتی هستند و در مرزهای خاصی جا نمیگیرند. دولتها که نماینده حوزه جغرافیایی خاصی به نام کشور هستند اما همچنان وظیفه حراست از منافع سرمایهدارانی را دارند که می توانند شهروند آن کشور باشند یا نباشند.
توماس پیکتی در کتاب خود سرمایه در سده بیستویکم(۲۰۱۴) با ارائه آمار و مدارک و دادهها و یافتههای فراوان به دقّت سازوکار سرمایهی جهانیشده که به شکل تصاعدی و فاجعهباری ایجاد نابرابری میکند توضیح داده است. مترجم این کتاب به فارسی آقای ناصر زرافشان بهتازگی در مصاحبهای منتشره در سایت اخبار روز ۲۵ تیر ۱۳۹۶ برابر با ۱۶ ژوئیه ۲۰۱۷ به زیبایی خلاصهای از بحث پیکتی ارائه کرده که بخشهایی از آن را در زیر میآورم۵.
«در آغاز دهه ١٩٧٠ در همه کشورهای ثروتمند و در تمامی قارهها، ارزش کل ثروتهای خصوصی (پس از کسر بدهیها) بین دو سال تا سه سالونیم درآمد ملی بود. ۴٠ سال بعد، در آغاز دهه ٢٠١٠، ثروتهای خصوصی در همه کشورهای تحت بررسی بین چهار تا هفت سال درآمد ملی بود» (ص ٢۴٩ کتاب). مولف بهعنوان مثال میگوید: «در ایالات متحده آخرین بررسی که از سوی فدرالرزرو انجام شده و سالهای ٢٠١٠ و ٢٠١١ را دربر میگیرد، نشان میدهد که دهک بالایی ٧٢ درصد ثروت آمریکا را تصاحب کرده درحالیکه نیمه پایینی جامعه فقط دو درصد آن را دارد. اما توجه داشته باشید که در این منبع مانند بیشتر بررسیهایی که در آنها میزان ثروت خوداظهاری است، مقدار ثروتهای کلان، کمتر از میزان واقعی آنها اعلام میشود» (ص ٣۶۵ کتاب). به ترتیبی که ملاحظه میشود ١٠ درصد بالایی جامعه ٧٢ درصد ثروت و ۵٠ درصد پایینی جامعه بر روی هم دو درصد ثروت جامعه را دارند و پیشبینی میشود اگر وضع بر همین منوال پیش رود، سهم این بالاترین دهک، تا سال ٢٠٣٠ از ٩٠ درصد هم تجاوز کند (جدول ٢-٧ کتاب) در سطح جهانی بالاترین هزارک درحالحاضر تقریبا مالک ٢٠ درصد کل ثروت جهانی و بالاترین صدک مالک حدود ۵٠ درصد آن است و بالاترین دهک جایی بین ٨٠ و ٩٠ درصد قرار میگیرد. نیمه پایینی جمعیت جهان بدون شک کمتر از پنج درصد کل ثروت جهانی را دارد. (ص ۶٢۵ کتاب).
این وضع عمدتا نتیجه خصوصیسازی و انتقال تدریجی ثروت عمومی به اشخاص خصوصی از دهههای ١٩٧٠ و ١٩٨٠ به بعد، مالیسازی جهانی و صعود دوباره و تاریخی قیمتهای داراییهاست. در سالهای پس از جنگ جهانی دوم قیمت داراییهای غیرمنقول (مستغلات) و اوراق بهادار پایین بود، اما در سال ١٩۵٠ قیمت این داراییها دوباره بالا رفت و پس از ١٩٨٠ این افزایش شتاب بیسابقهای یافت.
تحولات پس از دهه ٧٠ سده بیستم به سود سرمایه و به زیان کار، به سود ارثیه و به زیان کار و تلاش، و به سود موقعیت خانوادگی در برابر استعداد و شایستگی صورت گرفته است که ارزشهای اجتماعی و فرهنگی (عدالت، دموکراسی و…) را هم زیر سوال میبرد. سیر تحول نسبت سرمایه به درآمد نشان میدهد که ثروتهای موروثی در آغاز سده بیستویکم بار دیگر همان اهمیتی را بازیافتهاند که در اواخر سده نوزدهم و اوائل سده بیستم داشتهاند.
پیکتی علاوهبر موارد بالا، به افزایش انفجاری حقوقها و پاداشهای نجومی مدیران شرکتها، بانکها و صندوقهای سرمایهگذاری هم در چارچوب افزایش درآمدها در آمریکا از دهه ١٩٨٠ به بعد پرداخته و دلائل این افزایش انفجاری و تأثیرات آن در مسئله عمومی نابرابری را هم مورد بحث قرار داده و معتقد است: «ظهور این ابرمدیران که درآمد آنها از افزایش متوسط درآمد هم بسیار سریعتر صورت گرفته یک پدیده انگلوساکسونی و یکی از دلائل نیرومند واگرایی و افزایش نابرابری درآمدهاست».
. . .
«برخلاف آنچه گاه تبلیغ و تصور میشود، ثروت ارتباط چندانی به استعداد و شایستگی فرد ندارد و وقتی حجم اولیه آن به هر دلیل – منجمله از طریق ارث – از آستانه معینی گذشت دیگر به اینکه صاحب آنچه خصوصیاتی داشته باشد بستگی ندارد و از دینامیسم خاص خود در گردش تبعیت میکند که غالبا بازده هنگفت دارد و انباشته میشود. به عبارت دیگر این ثروت است که ثروت میآورد نه شایستگی و تلاش. غالبا دانشمندان، مهندسان و پژوهشگرانی که عمر خود را در آزمایشگاهها میگذرانند و صاحبان اختراعات و نوآوریهایی که برخی دیگر را به ثروتهای نجومی میرساند، خود چیزی از نتایج کارشان به دست نمیآورند. . . . درحالیکه در میان این ثروتهای نجومی غلبه با کسانی است که با زدوبند یا از طریق موروثی به آن آستانه اولیه رسیدهاند که پس از آن خود این ثروت که مستقل از شایستگی یا عدمشایستگی صاحب آن و به تبعیت از دینامیسم خاص گردش سرمایه حرکت میکند، دائما بیشتر میشود که نمونه معرف کل آنها مثلا کارلوس اسلیم است نه بیل گیتس، یک مکزیکی لبنانیتبار که سالها در صدر جدول ثروتمندترین مردان جهان قرار داشت و سلطان مستغلات و مخابرات مکزیک به شمار میرود و به قول پیکتی «غالبا در مطبوعات غربی بهعنوان فردی توصیف میشود که ثروت نجومی خود را مدیون رانتخواریهای انحصاری است که از راه زدوبند با دولت (بهشدت فاسد و رشوهخوارمکزیک) به دست آورده است(ص ۶٣۵ کتاب)».
آرنت آن حقیقتی را که پیکتی امروز از راه بررسی و تحلیل شواهد و یافتهها از دهه پنجاه میلادی تا امروز میبیند نمیدید چرا که این شواهد هنوز به منصه ظهور نرسیده بودند. آن حقیقت شکلگیری ساختاری شکلِ فئودالی سرمایهداری انحصاری است با ثروتمندانی فراملیتی (اینها بسیار ملیت و پاسپورت دارند) که در بهشتهای امن زمین زندگی کرده و بیشتر ثروت کره زمین را از آن خود دارند. این افراد دولتناپذیر هستند و ساختارهای سیاسی مدرن از قبیل دولت-ملّت در مورد آنها صدق نمیکند. مقاله تد فرند۶ منتشره در مجله نیویورکر مورخه ۳ اپریل ۲۰۱۷ نشان میدهد که این افراد به دنبال نامیرایی و زندگی جاوید با استفاده از فنآوریهای آینده هستند. با ظهور این افراد از همین حالا تعریف انسان در حال تغییر است. یکی از اینها رابرت مرسر۷ از ابر ثروتمندان آمریکایی است که با حمایتِ مالی خود پیروزی ترامپ را تضمین کرد و چون ترامپ فجایع محیط زیستی را جدی نمیگیرد. وی که طرفدار فلسفهی آبژکتیوسم آین رند۸ است فکر میکند «انسان به خودی خود ارزش ذاتی ندارد و ارزش انسان تنها به این است که قدر پول درمیآورد یا درآمدش چیست» (نیویورکر ۲۷ مارس ۲۰۱۷، ص ۳۶)۹.
قابل پیشبینی است که این افراد یا صاحبان کره زمین در آینده در کرهی دیگری مسکن گزینند. کرهی زمین در واقع اندرونی خانه جهانگستر آنها خواهد شد و باقیماندگان آن بردههای اینان. به این افراد ماشین-انسانها را اضافه کنید. حال کارِ این بردگان به غیر خرید-فروش-مصرف چه خواهد بود و تا چه زمان حقِ حیات یا زندگی به عنوان برده در خانهی این ثروتمندان که همان زمین است را خواهند داشت و این که تعریف انسان در آن زمان چه خواهد بود از تصور این قلم خارج است.
در انتهای این بخش، لازم میدانم توضیح دهم که نگاه آرنت در کتابش انسانمحورانه یا انتروپومورفیک است و تحلیل محیط زیستی از زیست انسانی در دوران مدرن در کتابش ارائه نمیدهد. این تحلیل مهّم در این جستارِ من نیز غایب است و دلیل آن دانشِ اندکِ نگارنده در این زمینه است نه نگاه انسانمحورانهی او. امید است دیگران که در این زمینه کارشناس هستند چنین تحلیلی را به نوشتهی من اضافه کنند.
در قسمت بعدی این جستار به تعاریف بدن و تن برمیگردیم و به چگونهگی تحولات این دو از اوایل دوران مدرن یعنی برآمدن سلطه حوزه اجتماعی تا دوران حاضر که حوزه اجتماعی حوزههای عمومی و خصوصی را درخود حل کرده است میپردازیم.
زیر نویس:
2. Benjamin Franklin
3. Homo faber
4. House of Cards
5. http://akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=81044
6. Friend, Tad. “The God Pill: Silicon Valley’s quest for eternal life.” New Yorker (۳ April 2017): 54-68
7. Robert Mercer
8. Ayn Rand
9. Mayer, Jane. “Trump’s Money Man: Who is funding America’s populist insurgency?” New Yorker (۲۷ March 2017): 34-46
منابع:
Arendt, Hannah. 1998/1958. The Human Condition (With an Introduction by Margaret Canovan) second edition. London, Chicago: The University of Chicago Press
.Bergson, Henri. 1946. The Creative Mind. Translated by Andison, M. L. New York: Philosophical Library
.Bergson, Henri. 1998. Matter and Memory. New York: Zone Books
Bergson, Henri. 1920. Mind-Energy: Lectures and Essays. Translated by Carr, H. W. New York: Henry Holt and Company
Bergson Henri. 1956. Time and Free Will: An Essay on the Immediate Data of Consciousness. Translated by Pogson, F. L. New York
Macmillan Company
Butler, Judith. 1990. Gender Trouble: Feminism and the Subversion of Identity. New York: Routledge
Deleuze, Gilles. 1988. Bergsonism. New York: Zone Books
Deleuze, Gilles. & Guattari, Felix. 1987. “November 28, 1947: How Do You Make Yourself a Body Without Organs?” A Thousand Plateaus: Capitalism and Schizophrenia. Translated by Massumi, B: 149-167. Minneapolis: University of Minnesota
Foucault, Michel. 1995. Discipline and Punishment. New York: Vintage Books
Friend, Tad. “The God Pill: Silicon Valley’s quest for eternal life.” New Yorker (۳ April 2017): 54-68
Fukuyama, Francis. 2014. Political Order and Political Decay: From the Industrial Revolution to the Globalization of Democracy. New York: Farrar, Straus and Giroux
Mayer, Jane. “Trump’s Money Man: Who is funding America’s populist insurgency?” New Yorker (۲۷ March 2017): 34-46
Mukherjee, Siddhartha. “The Algorithm Will See You Now: When it comes to diagnosis, will A.I. replace the M.D.?” New Yorker (۳ April 2017): 46-54
Piketty, Thomas, and Arthur Goldhammer. 2014. Capital in the Twenty-first Century. Cambridge Massachusetts: The Belknap Press of Harvard University Press
Wilson, Woodrow. 1887. “The Study of Administration.” Political Science Quarterly 2(2): 197-222
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.