دو سالی است که گاه و ناگاه دو آخوند مکلا از ینگ دنیا با کلام خود به جان یکدیگر افتاده اند. برای منِ خوشبخت از سر دوری از اسلام و عدم باور به دین و مذهب شاید در وحلۀ اول فرصت نظاره گری را بگشاید.

لعاب کلام این آقایان حسین حاج فرج‌الله دبّاغ معروف به عبدالکریم سروش و محسن کدیور فسائی را به راحتی می توان به کناری زد. لعاب گفتار ها و پرخاش ها موضوعاتی درون-مذهبی هستند و جای تأمل تنها برای دلدادگان به اسلام محمدی و انشعابات آن دارد و نه “دیگران”. اینکه کسی از وحی بودن قرآن و یا رویا بودن آن برای خود مشروعیتی بسازد و ببافد، تنها می تواند صورت مسالۀ مومنان به اسلام ناب و کمتر ناب باشد و نه “دیگران”. البته حواریون و مومنین در کنار این کشمکش ها فریاد وا اسلاما برآورده اند، که دشمنان شاد می شوند! این “دگرهراسی” نقطه مشترک تمام مسلمانان می شود که گویا همۀ دنیا در کمین این دردانه های بشریت نشسته است تا شاید ضربه ای به بیضۀ اسلام زند. این دو جناح همانگونه سخن از “دشمن” می راند که علی خامنه ای و قبل از او روح الله خمینی.

برای رسیدن به هستۀ اصلی گفتار این آقایان و مکث بر روش هر دو جناح نیاز به هوش و هوشیاری خارق العاده نیست. بخش اعظم گفتار هر دو جناح نیش زبان زدن، تحقیر، استهزاء و البته تکفیر علیه طرف مقابل است. جالب این است که هر دو آقایان مدعی رفتار علی وار “مرد تنها”ی برادرشان علی شریعتی هستند، اما خواننده ای بی طرف مثل من از خود می پرسد، اینان که در اوج شکست خود از برکت حکومت اسلامی که هر دو آقایان علی الظاهر با آن مخالفند، اینگونه تیغ غیض و غضب بر هم می کشند و از هیچ بی حرمتی و تمسخر و استیضاح یکدیگر دریغ ندارند، در فردای روزگار اگر باز مردم ساده لوح ایران به آنان امکان عرض اندام دهند و باز خام خدعۀ اینان شوند، با آنان چه خواهند کرد، تکلیف من نوعی که از همین امروز روشن است، داغ و دروش ولایت فقیه می رود و تعقیب و گریز اسلام نو اندیش می آید.

هر دو آقایان، بهتر است گفته شود هر دو جناح، که البته هواداران و حواریون آقایان هم حق ابراز وجود دارند، داعیه علم و روش صحیح و منطق و بردباری دارند و خلاصه “قصه های خوب برای بچه های خوب” ورد زبان ایشان است، در ظرف چند جلسه و نوشته ثابت کردند، اگر کار جدیت پیدا کند، توانائی بیرون کشیدن چماق های نافذ “حزب فقط حزب الله و رهبر فقط روح الله” را همچنان دارند و از تکفیر و تحقیر یکدیگر نیز ابائی ندارند. تکلیف من نوعی که از همین امروز روشن است، داغ و دروش ولایت فقیه می رود و تعقیب و گریز اسلام نو اندیش می آید.

از سر بی دینی و درست به همین جهت، از سر حداکثرِ امکانِ رفتارِ اخلاقی از خود می پرسم، یکی از این جناح ها زشت ترین رابطه های انسانی مرید و مرادی در شب های مثنوی خوانی خود براه انداخته است، همان شاعری که در زمان او ایران زیر نعل اسب های تموچین خون می گریست، کتابخانه های نفیس و شهرهای پررونق اش به آتش کشیده می شدند، رو به عزلت گذارد و محفل خلسه های جمعی براه انداخت و این جناح امروز اشعار او را تنها تکرار می کند. دیگری نیز به نوبۀ خود همچنان بازتولید شرح لمعه می کند و ادعای اجتهاد دارد و هواداران اینان از من نوعی انتظار اتحاد سیاسی دارند، که البته اتحادی که، هر دو جناح به جهت مذهبشان، تابع منطق “همه با من” هستند. جالب اینجاست که مدعیان نکوهش شرب خود غرق در شرابند، سخن از وارستگی می کنند، اما در کیش شخصیت استادند.

ظاهر قضیه مشاجرۀ درون دینی است، اما اصل قضیه چیز دیگری است: حذف یکدیگر. جناح مثنوی خوان که ادعای انقلاب در قبض و بسط دین دارد، در ایران مشکلی ندارد. خدایشان یارشان است و نوشته هایشان در بازار اسلامی موجود و انتشاراتشان برقرار و در پشت صحنه با برادران دیگر که ظاهراً رقیب هستند، در قعر دل شیطان بزرگ اما ناحیه خوش آب و هوای کالیفرنیا تکیه بر مخدّه زده و با هم چای می نوشند و محمد خاتمی سیاستمدار بزرگشان را مدح و تحسین و ستایش می کنند. جناح مجتهد که بالاخره با علمای اعلام حشر و نشر قدیمی خودشان را دارند و در معقولات و منقولات امت که دچار فضاحت اسلامی شده صفحه ها سیاه می کنند که شاید روزی بکار آید تا به مشکلات شرعیه مسلمین در بلاد اسلامی رتق و فتق داده شود. آخر خود همین آقایان بودند که ولایت فقیه را قانون کردند و روح الله خمینی فاسد را امام امت. ‌ولی او از همۀ اینها ارقه تر بود. برای من و امثال من چه فرقی می کرد، که روح الله حاکم شود و یا عبدالکریم و یا محسن به نیابت از حسینعلی، سرنوشت من در هر سه حالتش یکی بود، ارزش انسانی من در نزد همۀ این آقایان و یا جناح ها یکی است. همۀ اینان مرا مرتد و کافر می دانند و اگر بر من تیغ نمی کشند، علت چیز دیگری است و مرا یاد ضرب المثل فارسی می اندازد: “بی بی از بی چادری پنهان است!” اکنون که بیش از سه دهه علی از خودشان بر تخت حکومت نشسته و امروز دخترک های بینوا اما بی نظیر ایرانی را به صلابه می کشد، دیگری حکم شرعی اش امروز نکوهش است و آن دیگری دو سه بیت شعر از برای مذمت سلیته های ایرانی و نه دژخیمان اسلامی به زبان جاری می کند و البته هوادران آقایان دسته و رسته خود را دارند.

اینها هنوز ملتفت زمین لرزه های معاصر تاریخی ایران نشده اند. مشابه من در ایران میلیون ها انسان هستند، که از دین و مذهب شما متنفرند! نه پیغمبر شما را می خواهند و نه عشق تب آلود آل عبا در وجودشان شعله ور است، از شعائر مذهبی شما و ابوالعمامه داران شما بیزارند! از خود شما نیز دل خوشی نداریم و می دانیم که در نگونبختی ما چه نقش های پلیدی که بازی نکردید. روزهائی بودند که عبدالکریم، قبض و بسط خود را در آوارگی بهترین و نخبه ترین زنان و مردان ایران می دید و مجتهد فسائی مشغول علوم منقول و معقول خود بود، آنگاه که حاکمیت الله ما را مثله می کرد و برای نجات، آوراۀ این دیار و آن دیار شدیم، که نه حرمتی می دیدیم و نه آینده ای روشن، در سرقت کاشانۀ ما آقایان شریک جرم بودند. نسبت به شما احساس انزجار ندارم، فقط خطاب به شما می گویم: “تا سیه روی شود هر که در او غش باشد!” و شما کارنامۀ درخشانی در دست ندارید، حتی امروز.

یک امر را مسلم می دانم، اگر پنج دهه پیش در ایران برادر بی مایه تان علی شریعتی معرکه گردانی می کرد و جوانان احساساتی ایران را تحت تاثیر قرار می داد و عقل آنان را حبس می کرد، امروز چنین نیست، آقایان که ادعای استادی دارند، بی شاگرد مانده اند ولی در حال کسب مرید. از آنجا که دیگر پای منبرشان جماعتی پر نمی کند، حال به جان یکدیگر افتاده اند، اما همین آقایان بر علیه امثال من، قداره های خود را از رو می بندد، زیرا که می دانند، امثال من که برای دیانت معیار و مبنایی قائل نیستیم و پذیرای سیاست با ریشه در دیانت شان نیستیم. اینان بعد از پانصد سال شراکت در حکومت و قدرت، تنها بیست سال زمان رضا شاه پهلوی را باید استثناء گرفت، خوب می دانند، که وقتی گفته شود، خروج دین از سیاست به معنای استقلال کامل قوۀ قضائی، خروج روحانیت مکلا و معمم از آموزش و پرورش و ضبط اوقاف به عنوان ثروت ملی، دیگر پایان دوران چلشته خوری است و آنگاه رفع شک بین تشک را تنها به مثنوی خوان ها و مجتهدین واگذار می کنیم و نه سرنوشت یک مُلک و ملت. کشمکش این آقایان از سر همین خوف است که حفظ حاکمیت با وحی خواندن قرآن تضمین می شود و یا رویا دانستن آن.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)